کانون ادبی رازینه

شعر معاصر افغانستان

کانون ادبی رازینه

شعر معاصر افغانستان

کانون ادبی رازینه
دنبال کنندگان ۱ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
طبقه بندی موضوعی
بایگانی
آخرین مطالب

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «بهرام هیمه» ثبت شده است

۱۷
ژانویه

خاطر دیوانگی های تو صحرا کوچک است 

آسمان روزی بزرگی داشت، حالا کوچک است

 

آنچه مجنون می‌کشد لیلا نمی‌داند هنوز

خوی لیلا خوی طفلان است، لیلا کوچک است!

 

رفته ای، اما خیالی نیست زیرا بازهم

من تو را یک روز خواهم دید! دنیا کوچک است

 

بخشش تو حالم از این رو به آن رو می‌کند

در دل تو هیچ عیبی نیست تنها کوچک است!

 

باز خود را پیش تو بسیار کم حس می‌کنم

هر قدر ماهی کلان باشد به دریا کوچک است

 

زندگی را چون لباسی هدیه دارم از پدر

یا کلانی می‌کند در جان من یا کوچک است

 

بهرام هیمه

شعر معاصر افغانستان 

  • کانون ادبی رازینه
۰۹
ژانویه

ماهی شوم، در آب شناور کنی مرا

می‌خواستم «خیالِ» کبوتر کنی مرا

 

ناممکن است کشته شوم در نبرد اگر

با بوسه‌ای روانه‌‌ی سنگر کنی مرا

 

دارم به مرگ خوب‌تری فکر می‌کنم

لطفا کمی بخند که پَرپر کنی مرا

 

ای عشق! ای مصیبتِ باور نکردنی

روزی به تیغ مرگ برابر کنی مرا

 

روزی که من به خاطر تو خودکشی کنم

شاید دلت بسوزد و باور کنی مرا

 

بهرام هیمه

شعر معاصر افغانستان 

  • کانون ادبی رازینه