کانون ادبی رازینه

شعر معاصر افغانستان

کانون ادبی رازینه

شعر معاصر افغانستان

کانون ادبی رازینه
دنبال کنندگان ۱ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
طبقه بندی موضوعی
بایگانی
آخرین مطالب

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «حکیم علیپور» ثبت شده است

۲۴
ژانویه

دلم،دلم!

کلمات بازیچه نیستند

سنگ بازیچه نیست

تفنگ بازیچه نیست

و گلوله با هیچ قلبی شوخی ندارد

تو تنها ماشه را می‌کشی

و‌مهربانی بر زمین می‌افتد

و مهربانی دیگر از جا بلند نمی‌شود.

 

دلم!

آرزوها همان‌طور که می‌آیند می‌روند

تنها برای لحظه‌ای می‌مانند

تا حسرت همیشگی‌مان را به رخ بکشند.

 

دلم!

تو شهری هستی با دیوارهایی از خون

سَرَک‌هایی از خون

مردمانی از خون

بانک‌ها و سکه‌هایی از خون

و فرمان‌روایانی خون‌خوار

حالا فکر کن

چه اتفاقاتی که می‌تواند برایت بیفتد

دلم...!

دلم...!

دلم جغرافیایی که افغانستانش می‌خوانند.

#حکیم_علیپور

شعر معاصر افغانستان 

  • کانون ادبی رازینه
۰۸
ژانویه

تنهایی

با تو چه‌کار می‌کند؟!

صبح تا شب،خیابان‌ها را پا برهنه و گیج قدم می‌زند

به عروسک‌های پشت ویترین‌ها چشم می‌دوزد

پول‌های مختصرش را می‌شمارد

و کنار زباله‌دانی به خواب می‌رود.

 

تنهایی با رئیس‌جمهور 

کلاه قره‌قل می‌پوشد

به آن سوی آب‌ها سفر می‌کند

و از استخوان‌های پوسیده‌ات

بانک‌های سیاه را پُر می‌کند.

 

تنهایی وقتی دلش بگیرد

زیر پلی می‌رود

و اشک‌های تو را در خود تزریق می‌کند.

 

تنهایی با من اما حرف نمی‌زند

چای نمی‌نوشد

تنها لباس‌های تابستانی‌ام را می‌پوشد

و خودش را در رودخانه‌ای غرق می‌کند.

 

حکیم علیپور

شعر معاصر افغانستان 

  • کانون ادبی رازینه