کانون ادبی رازینه

شعر معاصر افغانستان

کانون ادبی رازینه

شعر معاصر افغانستان

کانون ادبی رازینه
دنبال کنندگان ۱ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
بایگانی
آخرین مطالب

غزلی از لیمه آفشید

سه شنبه, ۷ ژانویه ۲۰۲۵، ۰۵:۰۳ ب.ظ

تلخیِ آخر دهنت را چشیده با 

لب‌های خشک و نوک زبانی که بارها 

تا عمق خود عصاره‌ی داغ ترا کشید

تا عمق خود ترا... و تو در عمق خود رها

 

با پنجه‌های روی سرت خو نکرده‌ای

در لابه‌لای موی سرت بو گرفته‌اند 

با صورتی که بر سر زانو گرفته‌ای

لب‌خند می‌زنی جسدی را که بی‌صدا

 

در روکشی کثیف و پر از داغ‌های خون 

پیچیده و گذاشته‌ای روی بسترت 

صد سال می‌شود که کنارش نخفته‌ای

صد سال را کنار تو خوابید، از کنا-

 

-رت پخش می‌شود نفس جسم فاسدی

خو کرده‌ای به بوی لش قاتل خودت 

تو امتداد اوستی و رگ به رگ پر از 

ذرات مانده از نفسش در دل هوا

 

ناخن به حلق و پرده‌ی قلبش خلانده‌ای

تا ریه‌ی تهی عروق گسسته‌اش 

با خنده‌ای که از ته قلب شکسته‌ات

سر داده‌ای، نهاده سرت را به روی پا-

 

یش گریه می‌کنی رمق مانده را و باز

از مسلخ‌ درون خودت درز کرده‌ای 

با لاشه‌ات برون زده‌ای از دل زمان

تا این زمینه می‌کشد از خود ترا کجا 

 

لیمه آفشید 

شعر معاصر افغانستان 

  • کانون ادبی رازینه

شعر افغانستان

غزل

لیمه آفشید

نظرات  (۱)

زیبا

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی