کانون ادبی رازینه

شعر معاصر افغانستان

کانون ادبی رازینه

شعر معاصر افغانستان

کانون ادبی رازینه
دنبال کنندگان ۱ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
بایگانی
آخرین مطالب

غزلی از مجید خاکسار

سه شنبه, ۷ ژانویه ۲۰۲۵، ۰۷:۲۷ ب.ظ

گیرم که گور و بیخِ مرا خندۀ تو کند

قربانِ شادی‌ات همه چیزم، فقط بخند!

زورم به خنده های بدیع‌ات نمی‌رسد

لبخند های از دهن افتاده‌ات به چند؟

شاعر شدم، منی که چه اندازه از تو دوور...

آنان که همنشینِ تو هستند؛ احمقند!

سهواً اگر نظر بکنی‌ام چه می‌شود

بانو، حریفِ چشم تو کی می‌شود سپند؟

چشمِ تو آبروی غزل را خریده است

ای هرچه شاعر است به چشمت نیازمند!

یک حرفِ بد به من بزنی آب می‌شوم

گرچه دلیر، پیشِ تو هستم به دکّه بند

هر شعر را به وصفِ تو آغاز می‌کنم

به احترامِ قامتِ تو می‌شود بلند

بگذار شعر های مرا روبه‌روی خود

بگذار تا تو را به نظر کیمیا کنند

مجید خاکسار 

شعر مجید خاکسار 

  • کانون ادبی رازینه

شعر افغانستان

غزل

مجید خاکسار

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی