ادهم کاوه
شنبه, ۱۸ ژانویه ۲۰۲۵، ۰۹:۰۳ ب.ظ
به روی مغزم اگر هر قدر قدم زده باشی
بخند! دوست ندارم غریب و غمزده باشی
تو باید عوض این دستِ استخوانی و خالی
نشسته باشی و این قصه را رقم زده باشی
قلمزنان جهان باید از تو یاد بگیرند
اگر که بهره من را خودت قلم زده باشی
به جای چای اگرچه همیشه از جگرِ من
به وقت خستگیات خونِ تازهدم زده باشی
در این اتاق نفر مرده خلوتی نشناسم
چه فرق داشت اگر خلوتی به هم زده باشی
بخند! خوب و بد زندهگی زیاد ندیده
زیاد باش که زیبنده نیست کمزده باشی
درست نیست که لم داده هشت بیت بسازم
تو زیر سایهی دیوارهای نم زده باشی
ادهم کاوه
شعر معاصر افغانستان